وی گفت: ابوبکر محمد ابن عمر الجبی القاد. او از محمد ابن علی ابن ابراهیم ، که از محمد بن ابو البر ، گزارش شده از "علی ابن السحسین ابن وجید گزارش شده بود ، به من گزارش داد.، از پدرش ، از ابو آمرو بن الله ، از عبدالله بن بوریدا ، از بشیر ابن کعب ، از شاداد ابن آویز ، که گفت:
پیامبر ، صلح بر او و فرزندان او ، گفت: "تأیید ایمان با ادعا" هیچ خدایی جز خدا وجود ندارد "نیمی از مقیاس را پر می کند ، و وقتی کسی ابراز ستایش و قدردانی از خدا می کند ، مقیاس کاملاً تکمیل می شود."
2. چگونه سوره 'الکفیرون' فاش شد
وی گفت: ابو محمد بن عبدالله ابن ابو شیخ با اجازه گزارش از ابو عبدالله محمد ابن احمد الحکیمی ، که از عبدالرحمان عبدالله ابو سعید البصری گزارش داد ، گزارش داد که از Wahab ibn Jareer گزارش داد ، از پدر او گزارش داد.، که از محمد بن اسحاق بن یاسار المادانی ، که از سعید ابن مینا گزارش کرده بود ، گزارش داد که از بیش از یک همراه ، که:
گروهی از قریش های متشکل از اوتبه ابن ربره ، اوماییه بن خلف ، ولید ابن المغایرا و العس ابن سعید یک بار با پیام رسان خدا روبرو شدند ، صلح بر او و فرزندان خود گفت:
"ای محمد ، بگذارید ما سازش کنیم ، تا آنچه را که شما می پرستید عبادت کنیم ، و شما آنچه را که می پرستیم پرستش می کنیم ، و بنابراین هر دو ما در این موضوع به یک کلمه عادلانه می رسیم. اگر حقیقت با ما باشد ، شما آن را به اشتراک می گذارید ،و اگر حقیقت با شما باشد ، ما سهم خود را از آن خواهیم داشت. "بنابراین خداوند آشکار شد (به پیامبر):
'بگو ، ای کافران! من آنچه را که می پرستید پرستش نمی کنم. شما آنچه را که من می پرستید پرستش نمی کنید. من آنچه را که شما پرستش کرده اید پرستش نمی کنم ، و آنچه را که من پرستش می کنم پرستش نمی کنید. شما دین خود را دارید و من مال خودم هستم.(الکفررون ، 109) "
سپس یک بار اوبای ابن خلف با استخوان های پژمرده آمد و آنها را در دستانش خرد کرد. سپس با دمیدن آن ، گفت: "ای محمد ، آیا شما ادعا می کنید که پروردگار شما به آنچه اکنون می بینید زندگی می کند؟"سپس خداوند آشکار شد (به پیامبر):
و او برای ما مساوی تولید کرد و فراموش کرد که او را ایجاد می کنیم. وی گفت: چه کسی استخوانها را به زندگی باز می گرداند ، پس از پژمرده شدن؟بگویید: کسی که اولین بار آنها را سرچشمه می دهد ، آنها را به زندگی باز می گرداند ، و او از هر خلقت آگاهی دارد.(یاسین ، 36:36) ؛
تا پایان سوره. "
3. آنچه ‘علی (ع) به کومیل گفت
گفت: ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین از پدرش، از محمد بن ابوالقاسم مجیلاویه، از محمد بن علی صیرافی، از نصر بن مزاحم، از عمرو بن سعد، به من گزارش داد. از فضیل بن خدیج، از کمیل بن زیاد نخعی که گفت:
یک بار با امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه بودم و وقتی نماز عصر را تمام کردیم، دستانم را گرفت و از مسجد بیرون آمد. تا اینکه به پشت کوفه رسیدیم حرفی نزد. وقتی وارد صحرا شد، آهی کشید و گفت:
«اى كميل، بى ترديد اين دلها ظرفى است و بهترين آنها كسى است كه بيشترين را نگهدارد. آنچه را مى گويم از من ياد كن كه مردم سه دسته اند: علما و شاگردان. راه رستگاری و (سوم) طغیان جامعه، به دنبال هر قَرَق کلاغ، چون باد خم می شود، هرگز از نور معرفت بهره نگرفته، و پناهگاهی با پشتیبان نیرومند نمی یابد.
ای کمیل، علم بهتر از مال است. زیرا دانش از شما محافظت می کند، در حالی که شما باید از مال محافظت کنید. و مال با مصرف کاهش می یابد، در حالی که دانش رشد می کند و با استفاده زیاد می شود.
ای کمیل، دوست داشتن و علاقه به دانشمند بهترین راه برای استحکام ایمان به خداست، انسان را قادر می سازد در طول عمر مطیع او باشد و پس از مرگ، ستوده شود.
ای کمیل، سود مال با از دست دادن آن از بین می رود، ای کمیل، احتکار کنندگان مال مرده اند، در حالی که عالمان تا ابد هستند. بدنهایشان ناپدید شده است، اما آموزهها و خردشان در دلها ریشهدار است».
(سپس به سينه اش اشاره كرد و فرمود: اينجا علمى است كه مستحكم و فراوان است، اي كاش گيرندگان و پيروان واقعى داشت (آن را مى رساندم).
اما متأسفانه عدهای از خردمندان بیوجدان سعی در سوء استفاده از آن داشتهاند و از دین به عنوان سلاحی برای کسب منفعت دنیوی استفاده میکنند و به دنبال قدرت ناروا با حجت الهی بر مخلوقات خداوند بوده و از نعمتهای او که به آنها ارزانی داشته سوء استفاده میکنند. پس افراد ضعیف النفس آنها را به عنوان قابل اعتماد پذیرفتند; یا آنها را به حکمت (الهی) منطبق دانست و اولیای حق را کنار گذاشت.(حقیقت این است که) این گونه افراد (که آنها را راهنمای خود قرار داده اند) به آثار آن بینشی ندارند; در نتیجه با کوچکترین سردرگمی شک و شبهه ای به ذهنشان خطور می کند. هیچ یک از آنها نمی توانند حامل واقعی دانش باشند.
و سپس کسانی که شهوت سیری ناپذیر دارند ، به راحتی توسط لذت های گوشت گمراه می شوند ، یا با جمع آوری ثروت ، به هیچ وجه در بین کسانی که به دین اهمیت می دهند ، نیست. آنها بسیار شبیه گاو چرای هستند. بنابراین ، دانش با مرگ چنین حامل ها می میرد.
با این حال ، زمین هرگز از یک قدرت الهی آشکار و یا موجود در پنهان کردن عاری نیست و اطمینان حاصل می کند که علائم روشن وی از بین نرود. مطمئناً ، با توجه به اینکه تعداد کمتری از واردات عظیم ، خداوند از اثبات خود محافظت می کند ، تا اینکه آنها موفق به انتقال بیشتر آن به امثال خود شوند و آن را در اعماق قلب خود کاشت کنند. آنها کسانی هستند که تحت تأثیر دانش (واقعی) از گواهی قرار گرفته اند ، و این کار را برای خود آسان کرده اند که در مسیری که مردان در تجملات دشوار بودند ، حرکت کنند. آنها لذت و لذت را از چیزهایی که نادان را دفع می کنند ، به دست می آورند. اگرچه آنها با بدن خود روی زمین زندگی می کنند ، روحشان به هواپیمای بالاتر آویزان می شود. آنها نمایندگان (واقعی) خداوند در زمین او هستند و کسانی که (مردم) را به دین او دعوت می کنند.
افسوسچقدر مشتاق هستم که از آنها چشم پوشی کنم! و من برای من و همه شما از خدا بخشش می کنم. "
سپس او دست خود را از من خارج کرد و گفت: "ممکن است وقتی دوست دارید ترک کنید."
4- اسلام با پیامبر و آهول بیت آغاز می شود و به پایان می رسد
وی گفت: ابوبکر محمد بن عمر الجبی از "علی ابن اسحاق المخرامایی ، که از عثمان ابدیله الشامی گزارش شده بود ، که از ابو لوهایه گزارش داده بود ، از ابو زوراه الحذرامی گزارش داد ، به من گزارش داد. از عمر بن علی بن ابی طالب ، از پدرش ، صلح بر او خواهد بود:
پیامبر ، صلی الله علیه و آله و سلم گفت: "ای علی! با ما خدا دین خود را به پایان رساند ، به همان روشی که او آن را آغاز کرد ، و با ما قلب شما (عاشق) را پس از دشمنی و نفرت متحد می کند.
5. آیه المصنی در برابر صبر
وی گفت: ابو الحیب الحسین بن محمد ال تامار از ابوبکر بن النبری به من گزارش داد ، که گفت که او شنیده است ‘علی ابن هامان شعر زیر را توسط المصنی خوانده است:
"وقتی من از زندگی خودداری کردم و تمام آنچه را که از آن بیزارم ، قبول نکردم ، توهین خود را به آن ادامه دادم ؛ تا اینکه شروع به دوست داشتن آن کردم ، و با آرامش خودم به صبر و شکیبایی منجر شد ؛ وابستگی من به بدبختی به قلبم آموخت که آن را در آغوش بگیرد ، هرچند قبل از آن ، قبل از آن ،بعضی اوقات قلبم احساس ناراحت می کرد. و همانطور که از مردم ناامید شدم ، به بازپرداخت سریع خدا ، از منبعی که هرگز نمی دانستم امیدوار بودم. "و باشد که خداوند استاد ما محمد و فرزندان خالص او را برکت دهد